چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۵ - ۰۵:۳۲
۰ نفر

مریم رضایی: دکتر محمد زادمهر زندگی خود را مرهون ورزش و تحصیل در «دانشگاه فوتبال» می‌داند.

تعبیر او از دانشگاه فوتبال همان فضای گسترده بازی در محلات و باشگاه‌ها و تیم‌های مردمی است که او مهم‌ترین سالهای زندگی‌اش را در آن گذرانده است.

دکتر زادمهر در این گفت‌وگو با ما درباره فوتبال از گذشته تا امروز گفت. سخنان او حاصل تجربیات علمی و عملی او در دنیای فوتبال کشورمان است که جزئیات آن را در پی می‌خوانید.


***

 چرا در منطقه راه‌آهن بازی می‌کردید در حالی که منزل شما در شهرآرا بود؟

- ما در شهرآرا زندگی می‌کردیم اما چون تیم محلی ما خیلی خوب کار می‌کرد همگی ما را به تیم لوکوموتیو راه‌آهن منتقل کردند.

 روزی چند ساعت بازی می‌کردید؟

- جالب این است که ما هم در مدرسه بازی می‌کردیم و هم بعدازظهرها در راه‌آهن تمرین داشتیم.

 چه زمانی درس می‌خواندید؟

- باید بگویم که درس و ورزش هیچ‌گونه مغایرتی با هم ندارند. اگر برنامه‌ریزی کنیم حتی وقت اضافه هم می‌آوریم. من به یاد دارم که در اتوبوس درس می‌خواندم و از کوچکترین زمان استفاده می‌کردم و شبهایی که از خستگی زود به خواب می‌رفتم صبح سحر بیدار می‌شدم و درس می‌خواندم. 

 چه شد در رشته تربیت بدنی شرکت نکردید؟

- اتفاقاً چند ماهی تربیت بدنی را در دانشسرا خواندم و در همان زمان در تیم پرسپولیس هم بازی می‌کردم. آقای جواد الله ‌وردی و آقای دکتر ذوالفقاری‌نسب به من می‌گفتند چرا پزشکی را رها کردی و تربیت بدنی می‌خوانی.

چون کسب تجربه در تیم‌ها برایم کافی بود، به سراغ تحصیل در رشته پزشکی رفتم.یک مطلب جالب را هم بگویم که آقای نامدار که مربی من بودند در آن زمان فرمی را به ما دادند که مشخصات‌مان را باید در آن می‌نوشتیم و در آن شغل آینده‌مان را نیز از ما پرسیده بود و من آن زمان اول فوتبالیست و بعد دندانپزشکی را نوشته بودم.

20 سال از این جریان گذشت و من بعد از این مدت ایشان را که از خارج کشور بازگشته بودند دیدم و آن کاغذها را هنوز داشتند و وقتی من آن را دیدم برایم بسیار جالب بود. ایشان گفتند تنها کسی که از بچه‌ها به آرزوهایش دقیقاً رسید فقط تو بودی! و من در سن 23 سالگی به هر دو هدفم رسیده بودم. بعد از انقلاب هم که باید طرحم را می‌گذراندم به مناطق محروم رفتم و با جان و دل و حتی بدون مرخصی کار کردم و در  سن 24 سالگی هم با فوتبال خداحافظی کردم.

از تیم لوکوموتیو راه‌آهن به کدام تیم رفتید؟

- من آن زمان 14 ساله بودم و در سال سوم تیم ما خیلی خوب درخشید و تیم بزرگسالان راه‌آهن مرا خواستند و در بازی با تیم نفت یا نیک‌باکو برای اولین بار با یک تیم خارجی بازی کردم. در آن بازی ده دقیقه بازی کردم و عجیب تشویق شدم و در همان سن 16 سالگی قهرمان مهارتهای فنی تهران شدم و در میان بازیکنان نامی آن زمان آقای روشن، پروین، نراقی و خیلی کسان دیگر، من عنوان قهرمانی تهران را در سال  1352 گرفتم.

 در همان سال برای تیم ملی جوانان کشور انتخاب شدم و پرویز ابوطالب مرا علی‌رغم کوچکترین عضو تیم، انتخاب کرد. در سال بعد هم آقای مهاجرانی مربی تیم ملی مرا انتخاب کرد و برای بازیهای آسیایی تایلند رفتیم و تیم ما اول شد.در بازی با  کره گل اول را من زدم. در شیراز هم یک تورنمنت بین‌المللی بود و تیم‌های قدرتمندی مثل برزیل، فرانسه، ایتالیا، آلمان و روسیه حضور داشتند و ما آن تیم‌ها را بردیم.دور بازیهای آسیایی که بعد از  این بازیها بود ما خیلی راحت قهرمان شدیم.

 روند دعوت از این تیم‌های بزرگ چگونه بود که حاضر می‌شدند در این تورنمنت‌ها حضور یابند؟

- ارتباطات خوبی وجود داشت و در شهر شیراز امکانات توریستی خیلی خوبی وجود داشت و سطح دانشگاهی این شهر بسیار کمک می‌کرد و فدراسیون هم در زمان آتاوای، خیلی گسترده عمل می‌کرد.

اما من برای تیم ملی نتوانستم بازی کنم زیرا درسم خیلی سنگین شده بود و در حالی که برای مسابقات مقدماتی جام جهانی انتخاب شدم و نامم در فهرست 40 نفره بود اما چون می‌دانستم که در نهایت انتخاب نمی‌شوم با اجازه مربیان اردو را ترک کردم اما در همان سال 6 نفر از تیم بزرگسالان راه‌آهن انتخاب شدند.

حتی یادم هست زمانی در اردوی تیم ملی جوانان ما با  تیم ملی بزرگسالان بازی کردیم و یک بر یک مساوی کردیم و اگر لطف داور شامل حال تیم ملی بزرگسالان  نمی‌شد ما می‌بردیم. یعنی می‌خواهم بگویم قدرت این تیم در مقایسه با تیم ملی چه‌قدر بالا بود.

 امروزه یکی از مشکلات فوتبال را عدم توجه به مقوله جوانگرایی عنوان می‌کنند. به نظر شما چرا به این سو کشانده شده‌ایم؟

- در درجه اول باید از امکانات سخن گفت. شما هم‌اکنون کمتر محله‌ای را سراغ دارید که زمین خالی یا خاکی داشته باشد و حتی در مدرسه‌ها چنین فضایی را نمی‌‌توانید بیابید.  از کاپ‌های محلی گذشته امروزه حتی یادی به میان نمی‌آید.  امروزه مدارس فوتبال را داریم اما هزینه‌های زیادی دارد و شاید قشر خاصی بتوانند از آنها بهره‌مند شوند و البته نخبگان خوبی هم از این مدارس کشف استعداد می‌شوند.

 اما با توجه به علاقه‌مندی که در کشورمان موجود است امکانات ما بسیار ناچیز است؛ ضمن آن‌که معلمان ورزش ما کم هستند .در تیم‌های نوجوان و جوان بحث معلمان و آموزش بسیار دارای اهمیت است، زیرا شخصیت بازیکنان از آنجا شکل می‌گیرد و کار تیمی را به‌خوبی می‌فهمند.

شما شاید امروزه ملاحظه کنید وقتی یازده یار اصلی انتخاب می‌شود روی نیمکت را هم مشاهده کنید در حال انفجار است! و این به آن معنا است که بازیکنان بیشتر مایل به کار فردی هستند تا نتایج کار گروهی و تیمی!  در زمان قدیم اگر محله‌ای مثل چهارصد دستگاه و یا یک تیمی مثل راه‌آهن و یا باشگاهی مثل بانک ملی می‌توانست بدرخشد و بازیکنان زیادی را به تیم‌های ملی هدیه کند تا حد زیادی آن را نتیجه گذشت و همدلی گروهی باید دانست. آن زمان نه پولی در میان بود و نه مزایای مادی و جانبی و نه تغذیه‌ای.

 این نقیصه فرهنگی در فوتبال را به نظر شما چگونه باید حل کرد؟

- به نظر من باید مدیران ورزشی تربیت شوند. البته مدیران ما زحمت زیادی می‌کشند، اما بسیاری از آنها از جنس ورزش نیستند! تا می‌آیند کار و اصول را یاد بگیرند تعویض می‌شوند. در هر رشته‌ای باید وقت صرف کرد تا تجربه اندوخت و درست وقتی تجربه‌ها اندوخته می‌شود تعویض‌ها اتفاق می‌افتد و این برای ورزش اصلاً خوشایند نیست.

 مهمترین مشکل دنیای فوتبال در کشورمان را چه عنوان می‌کنید؟

- به نظر من فوتبال ما روبه پیشرفت است، اما سرعت کمی دارد. دلایل آن، یکی نداشتن نظم و انضباط گروهی است، زیرا فقط در سایه آرامش یادگیری امکان‌پذیر است و بدون انضباط گروهی آرامشی هم حاکم نیست و محیط امنی وجود ندارد.

 سایر عوامل ناامنی محیطی در فوتبال را چگونه تعریف می‌کنید؟

- نبودن بیمه، تامین نبودن تیم‌ها، تعویض‌های متعدد، فقط توجه به نتیجه نه فرآیند کار تیمی و استرس در محیط و بسیاری از این دست محیط ناامن را فراهم می‌سازد.

 درباره انتخاب بازیکنان چطور؟

- باید بگویم در انتخاب بازیکن باید فیلترهای تخصصی وجود داشته باشد، یعنی سابقه بازیکن، اخلاق و رفتار او، دانش او و جایگاه باشگاهی که در آن بازی خواهد کرد همه و همه باید مورد توجه قرار گیرد. یک بازیکن در یک تیم مطرح باید حافظ تاریخ بازی این تیم‌ها باشد و جایگاه آن را بفهمد. 

 آیا شما به عنوان سرپرست تیم سایپا این نکات را مورد توجه قرار داده‌اید؟

- ما اکنون در صدر جدول قرار داریم و حتی به بچه‌ها می‌گویم اصلاً قهرمان هم شویم، اما فوتبال بدون تماشاگر مفهومی ندارد. ما باید علاوه بر صدر جدولی چندین بازیکن به تیم ملی منتقل کنیم.

 لذا توجه به رفتار و حرکات بچه‌ها باید آن چنان متین و خوب باشد که مورد توجه جامعه خبری قرار گیرد و ما دارای الگوهای ورزشی شویم و خواه‌ناخواه مردم از این طریق مسایل تیم را تعقیب می‌کنند و اینها پایه محبوبیت است. به نظر من معروف شدن خیلی آسان است و از خیلی راه‌ها می‌توان حتی با جنجال معروف شد، اما محبوب کردن وقت و انرژی و همدلی با احساسات و زندگی مردم است.

شما اگر در تیم پرسپولیس محبوبیت را می‌بینید حضور افرادی مثل دکتر اکرامی، دکتر برومندی، مهندس کلانی و همین آقای بهزادی بودند. بروید تحقیق کنید زندگی او وقف مردم است و هر کس کاری دارد به سراغ او می‌رود.

 در موردبازی و انتخابتان در تیم پرسپولیس بگویید؟

- من در کلاس دوازدهم بودم که در همان سال 1353 دانشگاه هم قبول شدم. آن زمان در تیم ملی جوانان بودم که انتخاب شدم. مربیان وقت آقای راجرز و آقای بهزادی مرا پسندیدند و در تیم پرسپولیس  فقط با 20 روز تمرین اولین بازی را در این تیم  داشتیم و بعدها برای تیم جوانان پرسپولیس هم بازی کردم.

 حدود 6 سال در این تیم بازی کردم و درسال 59 و 60 هم یک بار برای پرسپولیس بازی کردم. اما در مجموع در سن 24 سالگی با فوتبال وداع گفتم. به نظر من مهم این نیست که چند تا بازی کردم و یا چند دقیقه در زمین بودم. مهم این است که چقدر تاثیر گذاشته‌ایم. همیشه مسایل تیمی از مسایل شخصی برایم مهم‌تر بوده و احترام و نظم و انضباط در تیم سرلوحه کارم بوده و البته لطف مردم هم شامل حالم بوده است. به نظر من حفظ قهرمانی بسیار سخت‌تر از خود قهرمانی است. 

 باید بگویم که بسیاری از بازیکنان دوست دارند به تیم ملی راه یابند، اما بعد از آن ترجیح می‌دهند که محبوب شوند! و محبوبیت سخت به دست می‌آید.

کدامیک از مربی‌هایتان را بهترین می‌نامید؟

- همه آنها جزو بهترین‌ها بودند. یوسف نامدار خیلی حق به گردن من دارد. همایون بهزادی، اصغر شرفی، حشمت مهاجرانی همگی به کردن من زیاد حق دارند.اگر بخواهم  در میان مربیان داخلی یکی را بگویم در آن مقطع بهترین مربی حشمت مهاجرانی بود و بعد اصغر شرفی.

 مهمترین ویژگی یک مربی در سطح تیم ملی چیست؟

- به اعتقاد من مربی در سطح تیم ملی بیشتر یک هماهنگ‌کننده است یعنی چیز تازه‌ای را یاد نمی‌دهد و آموزش‌ها همه پیش از آن، صورت گرفته است و در سطح ملی اول از همه شخصیت مربی و دوم استفاده کردن از امکانات موجود بازیکنان اهمیت دارد. 

 عوامل موفقیت یک مربی چیست؟

- به اعتقاد من سه عامل بسیار اثرگذار است. یکی عدم تبعیض، دوم نظم و انضباط و سوم نوآوری داشته باشد.

 به عنوان مثال دکتر بیژن ذوالفقار‌نسب را عنوان می‌کنم. ایشان در هر مقطعی که مربی بوده‌اند همیشه معلم بوده‌اند و حرفه دیگری نداشتند. فوتبال را در سطح ملی کار کرده‌اند و در تیم محبوب پرسپولیس بوده‌اند و اکنون هم با برق شیراز در حال کار هستند.

 به نظر شما چرا مربیان داخلی ما در دوره‌های بین‌المللی خارج از کشور حضور نمی‌یابند؟

- من به این دوره‌ها می‌گویم فرصت مطالعاتی و این برای تمام رشته‌های دیگر هم وجود دارد. امروزه آگاهی از تغییرات و پیشرفت‌های فوتبال دنیا ضروری است.   البته حضور آنها در کنار تیم‌های خارجی بسیار مؤثر است و می‌تواند جرقه‌های بسیار خوبی برای آنها زده شود و خیلی چیزها را یاد بگیرند.

 با مربی خارجی موافقید؟

- صد در صد اما به شرطی که برای تیم‌های جوان و امید کار کند و البته مربی که قبلاً‌ در منطقه ما کار کرده باشد و با فرهنگ ما آشنا باشد و منطقه و ویژگی‌های فوتبال ما را بشناسد و در مرحله دوم وی را برای رده‌های بالاتری و تیم ملی گزینش کنیم.

 از نظر شما تعریف فوتبال علمی چیست و آیا ایران دارای فوتبال علمی هست؟

- فوتبال علمی استفاده کردن از تمام امکانات و توانایی‌های جمعی و فردی است که به چندین فاکتور توجه دارد: تغذیه علمی، خواب، کادر فنی و پزشکی، مدیر حرفه‌ای و در مجموع نگاه ملی را می‌طلبد. در این نگاه منیت از بین می‌رود و ضمن آن که فوتبال علمی برنامه‌ریزی با اهداف از پیش تعیین شده و مشخص است .

 این نکات آیا در فوتبال ما در جریان است؟

- کم کم در حال شکل‌گیری است.  به نظر من برای رسیدن به فوتبال علمی در سطح جهان باید خصوصی‌سازی کرد. فوتبال باید رقابتی شود.هم اکنون از 16 تیم لیگ برتر بررسی کنید چند تا خصوصی هستند شاید هیچ یک و به نوعی هم وابسته دولت هستند.

وابستگی مالی و سیاست دولتی برای تشکیلات ورزشی کل بدنه را تحت تأثیر و حتی بی‌انگیزه می‌سازد. همین که تغییرات مدیریتی متعدد پیش می‌آید در کل بدنه ورزش تأثیر منفی می گذارد. به همین دلیل خصوصی‌سازی می‌تواند مؤثرتر عمل کند.به نظر من همین دو باشگاه مطرح پرسپولیس و استقلال با توجه به این میزان طرفدار باید هیأت مدیره خصوصی داشته باشند.

هر چند باید براساس آئین‌نامه‌های سازمان تربیت بدنی اداره شوند. این باشگاه‌ها اگر خصوصی نشوند نمی‌توانند به اهداف رقابتی در حد باشگاه‌های مطرح آسیا و یا حتی جهان دست یابند. در این نگاه تربیت بازیکنان جوان با قدرت که امکان تبادل آنها به تیم‌های خارجی موجود است می‌تواند سیستم فوتبال را قائم به فرد نسازد و بازیکنان قوی و خوب مدام تربیت و تمکن مالی برای باشگاه خود ایجاد کنند. امروزه باشگاه‌های آژاکس و پالمیراس و بقیه با فروش بازیکنان به حیات خود ادامه می‌د‌هند. 

 مهمترین موانع خصوصی‌سازی در ورزش را چه عنوان می‌کنید؟

- باید شرایط و تسهیلات خوبی را ایجاد کرد تا بخش خصوصی علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری شود.

 حتماً‌ اطلاع دارید که شهرداری تهران زمین‌های چمنی را به دو باشگاه مردمی استقلال  و پرسپولیس اختصاص داده است به نظر شما این حرکت را چگونه باید تکمیل کرد؟

- حرکت خوبی است. اینها باشگاه‌های مردمی هستند و شهرداری‌ها در تمام دنیا تیم‌های محبوب را حمایت می‌کنند. هزینه‌هایی که صرف بزه و مواد مخدر و درمان می‌شود باید صرف کمک به چنین باشگاه‌هایی شود تا نتیجه آن را هم دید.به عنوان اولین قدم خوب است اما باید موانع اداری سخت نگذاشت.

 شما تاکنون در رده‌های تیم‌های ملی و بزرگ کار کرده‌اید چه شد که سرپرستی تیم سایپا را پذیرفتید؟

- من تمام زندگی‌ام را از ورزش دارم و شاید باید بگویم که حتی علاقه‌مندی به تحصیل را هم حاصل ورزش و فوتبال می‌دانم. شخصیت من در محیط‌های ورزشی شکل گرفت و از مردم و طرفداران خیلی چیزها یاد گرفتم و ورزش اولین دانشگاه من بوده است. نقش مربی و معلمان من خیلی مهم بود. 

درباره رفتن ورنر لورنت و آمدن دایی به سایپا توضیحی بدهید. گفته می‌شود که سایپا به وعده‌های خود عمل نکرده بود.

- خیر. ظاهراً‌ پیشنهاد بهتری به لورنت شده بود که حتی حاضر شد ضرر و زیان سایپا را هم بدهد و آمدن آقای دایی از تیم‌های محبوب به سایپا زمینه‌ساز اهداف بزرگتری برای ماست و البته آمدن دایی به تیم ما هم خیلی سریع و در شرایط خاصی اتفاق افتاد و ایشان برای آمدن به تیم ما فقط چند ساعت فرصت داشت تا فکر کند و ما سعی کرده‌ایم در تیم سایپا یک جو همدلی نه هم زبانی را ایجاد کنیم که پایه‌های آن احترام است.

راه دشوار محبوبیت

از او در دنیای فوتبال تحت عنوان مرد لحظه‌ها نام برده می‌شود. زمان حضور او در بازی‌ها هرچند کوتاه بود، اما منجر به گل‌های طلایی زیبایی می‌شد. او بین فوتبال و تحصیل طوری برنامه‌ریزی کرد تا هر دو را تا مقطع عالی پیش ببرد و بین درس و ورزش پیوند زیبایی برقرار کرد.

محمد زادمهر متولد 1335 است و فوتبال را از محیط خانه و محله شروع کرد. پدرش دکتر داروساز بود و راجع به دو موضوع در خانه زیاد صحبت می‌کرد:پزشکی و ورزش!

این زمینه در خانواده برای او ایجاد علاقه کرد و باعث شد تا در محله و بازی‌های محله خوب بدرخشد و تا مدارج عالی پیش برود. در محله نواب زندگی می‌کردند. محله‌ای که 40سال پیش زمین خاکی ساسان، محل تجمع بچه‌های فوتبال محله بود. در وسط کوچه آنها یک جوی آب بود که با تمرین زیاد یاد گرفت توپ را چگونه از جوی آب رد کند و همزمان حریف را هم بپاید! شاید یکی از دلایلی که بعدها باعث شد او را قهرمان مهارت‌های فنی کشور لقب دهند، نتیجه همین نوع بازی در کوچه‌ها بود!

جالب‌تر اینکه علی کریمی هم در محله خود در کرج در کوچه‌ای بازی می‌کرد که یک جوی آب در وسط کوچه داشت و یک پا دوپایی خوب او شاید نتیجه همین موضوع است و شاید بچه‌های برزیلی هم که زمین‌های ماسه‌ای بازی می‌کنند و عضله آنها در بزرگسالی فرم خاصی می‌گیرد مدیون بازی در محله‌ها و مهارت‌های کودکی آنها باشد ویک نکته اینکه فوتبال باید  قدرشناس  کوچه‌های محله‌ها باشد!

بعدها خانواده او چند محله را عوض کرد و در چهارصد دستگاه هم که اوج فوتبال تهران بود مدتی زندگی کردند تا نهایت در محله شهرآرا در کلاس اول دبیرستان زیرنظر یوسف نامدار کار کرد  و همزمان در محله و تیم آموزشگاهی زاگرس بازی کرد. از بازیکنان تیم زاگرس اکبر حقیقت، فداکار، محسن مصباح ذاکری، عسگرخانی‌(گلرتیم پرسپولیس) و اصغر صدری را می‌توان به یادآورد.

از کلاس هشتم کاپیتان تیم شد تا هم از نظر درسی در تمام دوران تحصیل شاگرد اول باشد و هم در فوتبال به عنوان کاپیتان. در اوج بازی فوتبال محله‌ای بود که همگی آنها به تیم لوکوموتیو راه‌آهن منتقل شدند. در تیم راه‌آهن زیرنظر پرویز و علی و مهدی ابوطالب کار کردند. اردشیر لارودی در آنجا تیم آذر را داشت که بهتاش فریبا و مسلم خانی در آن تیم بازی می‌کردند.

البته تیم راه‌آهن سه رده داشت: تیم لوکوموتیو، تیم بزرگسالان راه آهن و تیم آذر که هر دو هفته با هم بازی داشتند. در فوتبال قدیم دهه 50، تیم ملی بیشتر از دو تیم یعنی راه‌آهن و بانک ملی تغذیه می‌شد و اینها تیم‌های با قدرت آن زمان بودند و بازیکنان بسیار خوبی را به تیم ملی فرستادند.

برادران وطن خواه، جباری و اکثر بازیکنان تیم ملی از این تیم‌ها بودند. در آن زمان مهدی ابوطالب مربی تیم راه‌آهن بود و رقابتی سخت در میان تیم‌ها وجود داشت که شاید اصلی‌ترین دلیل آن وجود زمین‌های خاکی بسیار برای فوتبال آن زمان بود.

به هر حال، دکترمحمد  زادمهر از تیم راه‌آهن سرانجام به تیم پرسپولیس دعوت شد و در تیم امید هم بازی کرد اما در زمانی که برای بازی در تیم ملی بزرگسالان دعوت شد باید به تحصیلات پزشکی خود می‌پرداخت و طرح او در مناطق محروم کشور او را از دنیای بازیگری فوتبال جدا کرد، هرچند او بعدها همواره در نقش مدیر تصمیم‌ساز و سرنوشت ساز در فوتبال کشور ایفای نقش کرده است.

حضور او در کنار کار سخت پزشکی در عرصه مدیریتی فوتبال حاکی از علاقه و احترام شدید او به ورزش و قدرشناسی از مردمی است که او مهر اصلی مدرک تحصیلی خود را از آنها گرفته است. او از جمله مردانی است که بین کسب شهرت و محبوبیت به یکی قائل است. او اعتقاد دارد که می‌توان به سادگی معروف شد اما محبوب هرگز!

محبوبیت در گرو مردم‌داری است و احترام به آنها و این موضوع که همیشه حق با مردم و تماشاگر است و اینک اما او برای تیم جدیدش یعنی سایپا این اصل را پایه اصلی کارش بنیان نهاده است.

کد خبر 10253

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز